مریم علی‌پور

ترس از خودافشاگری جستارنویسی خودابرازگری ابراز وجود در نوشتن

جستارنویسی و ترس از خودافشاگری

اگر داستان‌نویس یا شاعر می‌تواند پشت تصویرها و مفاهیمی که می‌سازد خودش را پنهان کند، جستارنویس هیچ‌جایی برای پنهان شدن ندارد. به خاطر همین است که به جستارنویسی می‌گویند “نمایش عریانی روح”. در جستارهای شخصی معمولا شخصیت اصلی داستان خود نویسنده است. اوست که با شهامتی ستودنی میان ماجرا ایستاده و صادقانه از افکار و احساساتش درباره سوگ، عشق، مرگ، جوانی و از این قبیل چیزها می‌نویسد، به همین دليل جستارنویسی اغلب خودافشاگری جسورانه‌ای را می‌طلبد.
مهم‌ترین چالشی که با نوشتن داشتم همین افشا کردن خویشتن بود، به خاطر همین آن اوایل یادداشت‌های شخصی‌ام را فقط با دوستان نزدیکم به اشتراک می‌گذاشتم. اما همان موقع‌ها هم از خودم می‌پرسیدم چرا اینقدر از افشاکردن و ابراز خودم می‌ترسم؟ چرا اینقدر سعی می‌کنم خودم را پنهان کند؟ به هرحال نمی‌شود که تو بخواهی جستار شخصی بنویسی و از خودت نگویی. نمی‌شود که دلت بخواهد شنا کنی اما از خیس شدن بترسی. بنابراین سعی کردم که با اشتراک تدریجی یادداشت‌هایم تمرین کنم که ذره ذره بپرم توی آب‌ و در این میان هم گشتم دنبال دلایل ترسم از خودافشاگری.
اول از همه این را بگویم که چنین ترسی کاملا طبیعی است. به دو دلیل، یکی به خاطر اینکه نوشتن از عمیق‌ترین احساسات و افکار تجربه‌ی نوعی برهنگی است و معمولا با حس شرم همراه است. وقتی درباره ترسم از خودافشاگری با بعضی از دوستان نویسنده‌ام صحبت کردم متوجه شدم که آن‌ها هم چنین حسی را تجربه کرده‌اند. دوم اینکه ما در فرهنگی زندگی می‌کنیم که در ادبیات آن کنایه و ایهام و استعاره خیلی بیشتر از نوشته‌های واضح و روشن رایج بوده است. از جامعه‌شناسان بپرسید می‌گویند دلیلش استبداد تاریخی است که ذره ذره ترس از بیان صادقانه خویشتن را در اذهان ما ایجاد کرده است. البته من فقط مسئله را به همین یک دلیل تقلیل نمی‌دهم، اما به هر حال در فرهنگی که انتقاد، قضاوت و سرزنش رایج است؛ ترس از بیان واقعی خویشتن خیلی طبیعی به نظر می‌رسد.
از این‌ها که بگذریم، حالا اینجا می‌خواهم برای شما از دلایل درونی ترس از خودافشاگری بگویم. پس اگر شما هم با این موضوع چالش دارید، همراه من باشید. برای این کار من از آموخته‌هایم از دو کتاب نه چندان مرتبط (البته ظاهرا!) استفاده می‌کنم. دو کتابی که فوق‌العاده آن‌ها را دوست دارم، یکی کتاب “زندگی با تمام وجود” از نویسنده و متفکر محبوب و دوست‌داشتنی‌ام دکتر برنه براون و دیگری کتاب “جنگنجوی عشق” از گلنن دویل منتن.

 

ترس از آسیب‌پذیری همراه همیشگی ترس از خودافشاگری

وقتی از خودافشاگری در نوشتن حرف می‌زنم یعنی اینکه تو بیایی روی کاغذ از دیدگاهت نسبت به زندگی بنویسی و فلسفه و جهان‌بینی‌ات را برای بقیه تشریح کنی. اینکه چه نگاهی نسبت به زندگی، تنهایی، دوستی و حتی چیزهایی روزمره مثل ورزش و غذا خوردن داری. البته از این‌ها عمیق‌تر این است که تو بیایی صادقانه از احساسات و هیجاناتت بنویسی. مثلا اینکه بعد از ترک کردن یک رابطه عاشقانه چه احساساتی را تجربه کردی؟ بعد از مناقشه با مدیر چه؟ بعد از اطلاع پیدا کردن از یک بیماری وخیم چه؟ نوشتن از زخم‌ها و شکستگی‌ها هولناک است، اما نور از همان جا وارد می‌شود!
راستش اولش می‌خواستم بنویسم فهمیده‌ام که پشت ترس از خودافشاگری چیزهایی مثل ترس از قضاوت شدن، ترس از طرد شدن ترس از اشتباه کردن و میل به کامل و بی‌نقص بودن نشسته است. اما گفتم بگذارید همه این‌ها را جمع کنم در عبارت “ترس از آسیب‌پذیری“.
در عرصه نویسندگی پذیرش آسیب‌پذیری یعنی اینکه نوشته‌ام یا اثر هنری‌ام را که هیچ تضمینی برای پذیرفته شدن، دیده شدن و یا قدردانی از آن وجود ندارد، در معرض دید عموم قرار دهم. و از همه این‌ها بدتر اینکه ممکن است اثر من مورد تمسخر واقع شود، نقد شود و از این قبیل بازخوردهای ناخوشایند بگیرد. آن هم اثری که از درونی‌ترین بخش‌های وجود من برخاسته است.
“آسیب‌پذیری یعنی برهنه بودن روی صحنه و امیدواری برای اینکه به جای تمسخر تشویق شوید. شبیه برهنگی در جایی است که همه لباس به تن دارند.”
بله شما به عنوان یک جستارنویس نقاب‌ها را برمی‌دارید، لباس‌ها را از تن می‌کنید و در عریانی کامل از خود اصلی‌تان می‌نویسید که ممکن است یک من به هم‌ریخته، ناکامل، پر از تناقض، بسیار پیش‌بینی‌ناپذیر، هیجانی، احساساتی و یا شاید کمی هم دیوانه باشد!
اما مسئله این است اگر این کار را نکنید چه می‌شود؟ اگر این بخش‌های عجیب و غریب خودتان را روایت نکنید چه می‌شود و اصلا چه نیازی به این همه عذاب دادن خود؟
مسئله اصلی این است ‌که اگر نتوانید آسیب‌پذیر بودن و حس شرم و خجالت ناشی از آن را بپذیرید، هرگز به میدان زندگی وارد نخواهید شد و هرگز نخواهید توانستید آنچه را که به وسیله‌ی شما قرار است به دنیا بیاید، به وجود بیاورید، حتی اگر یک یادداشت شخصی روزانه باشد.
برنه بروان در کتاب زندگی با تمام وجود می‌گوید، برای اینکه بتوانید از حاشیه زندگی بلند شود و با تمام وجودتان زندگی کنید (که خلق کردن اثری هنری هم بخشی از همین نوع زندگی است)، باید آسیب‌پذیری را به عنوان بخش اساسی انسان بودن و زنده بودن بپذیرید و فراموش نکنید که:
“پذیرش آسیب‌پذیری یعنی خود را درمعرض دید و توجه قرار دادن.”
پس اگر جستارنویسی را دوست دارید دل به دریا بزنید و از خودتان بنویسید و آن را به دنیا نشان دهید.
“نشان دادن اثری که خلق کرده‌اید به دیگران بخشی از زندگی کردن با تمام وجود است که در عین حال که نشانه آسیب‌پذیری شماست، جزئی اساسی از آن هم محسوب می‌شود. این کار مظهر پر دل و جرئت بودن است.”
حالا اینکه چه کار کنیم تا با در آغوش گرفتن آسیب‌پذیری، پر دل و جرئت باشیم و با تمام وجود زندگی کنیم درست عین چلاندن یک لیموترش تا قطره‌ی آخر! نیازمند این است که کتاب زندگی با تمام وجود را دقیق و مو به مو بخوانیم و بعد یافته‌هایمان را عملی کنیم.

پر دل و جرئت مانند جنگجوی عشق

کتاب جنگنجوی عشق جستار نیست، بلکه یک نوعی زندگی‌نامه خودنوشت یا همان اتوبیوگرافی است. خواندن این کتاب برای من فوق‌العاده لذت‌بخش و پرکشش بود، آن هم به خاطر شجاعت حیرت‌انگیز و کم‌نظیری که گلنن دویل ملتن، نویسنده کتاب در بیان صادقانه‌ی تقلا و کشمکش‌های درونی‌اش به کار برده بود. این کتاب ماجرای زنی است که با حس شرم، عدم تعلق و بی‌ارزشی، پرخوری، اعتیاد به الکل و روابط پرخطر مبارزه می‌کند و در کشاکش این نبرد رابطه‌اش با خودش را از نو می‌سازد.
اپرا وینفری درباره‌ی کتاب جنگنجوی عشق می‌گوید:
“عهدی برای درک قدرت آسیب‌پذیری. گلنن به ما روشن‌ترین معنای “صادق بودن با آنچه از آن ماست” را می‌فهماند. گویی قلب خود را لمس می‌کند، احساسات خام موجود در آن را می‌رباید و به کلماتی ترجمه‌اش می‌کند که برای هر کسی- هرکه تا کنون رنج و شرمی را تجربه کرده- و یا در واقع هر انسان روی زمین، به راحتی محسوس و فهمیدنی‌ست. گلنن- با شجاعت هرچه تمام‌تر- همه چیزش را روی میز می‌گذارد تا همه دنیا آن را ببینند.”
پس اگر به جستار شخصی علاقه‌مندید و مثل من شیفته‌ی قدم زدن در کوچه پس کوچه‌های ذهن و روان آدمی هستید، می‌توانید این کتاب را به عنوان یک نمونه درخشان و هنرمندانه از خودافشاگری و قدرت تحمل آسیب‌پذیری در نویسندگی مطالعه کنید. اما قبل از هرچیز دستی بر قلم ببرید و خودی نشان دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *