اگر میتوانستم چند کلمه را از کپیرایترها بگیرم تا با متنهای خلاقانهتری روبهروشویم آن کلمهها چه بودند؟
لمس: یکی از واژههایی که تازگیها خیلی رایج شده و من در تگلاینها میبینم واژهی لمس است. مثلا “لمس زیبایی پوست” یا لمس مزیت هر محصول دیگر! به جای آوردن مستقیم واژهی انتزاعی مانند لمس، بهتر نیست که کپیرایتر کل جمله را ملموس بنویسد؟ طوری که مخاطب واقعا آن را احساس و لمس کند؟ اگر من جملههایی شبیه لمس زیبابی پوست بنویسم، مثل این میماند که من بخواهم دربارهی یک پنجره بنویسم، به جای اینکه آن پنجره را با ظرافت و هنرمندی تمام توصیف کنیم طوری که مخاطب آن را جلوی چشمش ببیند خودم را راحت کنم و بگویم دیدن پنجره! که اصلا تاثیرگذار و زیبا نیست. اصل نگو نشان بده به ما میگوید که بهتر است به جای به کار بردن مستقیم این واژه سعی کنیم ملموس و تصویری بنویسیم.
چند کلیک تا… یک کلیک تا…: این هم از آن عبارتهای رایج در حوزه تکنولوژی و هایتک است. حقیقت این است که حالا دیگر خیلی ار کارها را میتوان با چند کلیک و یا جتی با یک کلیک انجام داد. پس بهتر نیست به جای گفتن این عبارتهای بدیهی و تکراری از ترکیبهای خلاقانهتری استفاده کنیم؟
یک گام تا: این هم قضیهاش تقریبا مانند همان چند کلیک است، بگذریم.
علامتهای تعجب: علامت تعجب که کلمه نیست اما میخواهم دربارهی آن بگویم که بگذار تعجب در ذات جمله باشد نه علامتی در انتهای جملهای مینویسی! علامت تعجب نشانهی محبوب اکثر کپیرایترهاست، نشانهای که به گمانشان فکر میکنند جملات را هیجانانگیزتر و بامزهتر میکند. این در حالی است که خیلی جاها کاملا بیهوده از این علامت استفاده میشود. شما باید با کلمات و لحن مناسب هیجان، اغراق و شگفتی را برسانید، نه صرفا به وسیلهی یک علامت.
خب به نظر شما به غیر از اینهایی که نوشتم چه چیزهایی را باید از کپیرایترها بگیریم؟