مریم علی‌پور

معرفی کتاب حق نوشتن جولیا کامرون

حق نوشتن را پس بگیرید| معرفی کتاب حق نوشتن از جولیا کامرون

سر راهم به کتابفروشی سوره‌ی مهر می‌روم. این کتابفروشی چند میز دارد که کتاب‌های مخصوص نویسندگی را آنجا می‌گذارند. دیدن کتاب‌های مخصوص نویسندگی، همیشه برایم شعف‌انگیز بوده است. در میان کتاب‌های آنجا، حق نوشتن جولیا کامرون چشمم را می‌گیرد. با اشتیاق آن را برمی‌دارم. بخش‌هایی از این کتاب را از این طرف و آن طرف خوانده بودم. علاوه بر این قبلا نامش را در لیست کتاب‌هایی که باید بخوانم، نوشته بودم. تقریبا می‌دانم محتوای کتاب درباره‌ی چیست و می‌توانم با خیال راحت آن را بخرم. در چند سال اخیر کمتر پیش آمده که کتابی را همینطوری و بدون شناخت قبلی بخرم. آخرین بار چند سال پیش کتاب بیگانگی انسان مدرن را بدون شناخت قبلی خریدم و هنوز هم که هنوز است آن را کامل نخواندم. بعد از آن همیشه با پیش‌فرض و تصور قبلی سراغ انتخاب کتاب‌ها می‌روم. حق نوشتن را برمی‌دارم، از فروشگاه بیرون می‌آیم و بخش‌هایی از آن را بااشتیاق، سر راه می‌خوانم.

حق نوشتن یک بیانیه‌ی پرآب و تاب نیست!

اسم کتاب را دوست دارم چون نوعی جسارت و ابراز وجود خاصی در نامش موج می‌زند. زیر لب تکرار می‌کنم: “حق نوشتن”، انگار ایستادی و حقت برای نوشتن را از تمام دنیا طلب می کنی، حتی از خودت!

جولیا کامرون را پیش از این نمی‌شناختم. به تازگی متوجه شدم که او نزدیک به چهل سال از عمرش را با نوشتن دم‌خور بوده است. از همه چیز نوشته و شغل‌های مختلفی را تجربه کرده است. روزنامه نگاری، فیلم‌نامه نویسی تا شاعری و معلمی. باید آدم توانمند و البته انعطاف‌پذیری باشد که توانسته در قالب‌های مختلف بنویسد. حالا هم استادانه، مادرانه، دلسوزانه و صد البته هنرمندانه در این کتاب به من که پر از اشتیاق نوشتن هستم کمک می‌کند که چطور حقم را برای نوشتن از دنیا طلب کند.

هیچ‌کدام این بخش‌های این کتاب شماره‌گذاری نشده است. اما برای اینکه به ذهنم نظم و چارچوب بدهم، فهرست را برمی‌دارم و می‌شمرم. کتاب چهل بخش دارد.  هر کدام از بخش‌ها درسی از نویسندگی به ما یاد می‌دهد. مثلا در یک بخش اهمیت شروع کردن را به یادآوری کرده است، شروعی هر چند ناقص. در یک بخش از تنهایی در زندگی نویسندگی نوشته و به این باور عامیانه و رایج که نویسنده‌ها اغلب تنها هستند؛ حمله کرده است. در یک بخش دیگر  از حس ششم و شهود به عنوان یکی از ابزارهای نویسندگی و چگونگی تقویت آن نوشته است. از چیزهای دیگری که خیلی دوست دارم هم گفته است از صداقت، آسیب‌پذیری و گشوده بودن به هستی. همه‌ی این درس‌ها به نویسنده‌ها کمک می‌کند که نوشتن را به ذره ذره‌ی زندگی خودشان وارد کنند و با خلاقیت و راحتی بیشتری بنویسند.

در ادامه می‌خواهم چند درس مهم نویسندگی را که از این کتاب یاد گرفتم بازگو کنم:

حداقل در نوشتن دست از عالی بودن بردار

دلیل بسیاری از طفره رفتن‌ها برای نوشتن و دلیل بسیاری از ترس‌ها از نوشتن این است که ما در پس روانمان می‌خواهیم عالی و بی‌نقص بنویسیم. جولیا کامرون توصیه می‌کند باور عالی نوشتن را دور بیندازید. برای خوب نوشتن باید به خودتان این شهامت را بدهید که بد بنویسید و حتی گاهی با افتخار و جسارت جفنگ بنویسید. اینطوری  ترس شما از نوشتن فرو می‌ریزد و با همین بد نوشتن‌ها، عضلات نویسندگی شما کم‌کم تقویت می‌شود. فقط یادتان باشد برای اینکه خودمان را به بد نوشتن راضی کنیم، باید آن صدای کمال‌گرای دورنمان را ساکت کنیم. آن صدایی که همیشه از ما بیشتر و بهتر می‌خواهد و هر کاری کنیم راضی نمی‌شود! خلاصه، به محض اینکه که تصمیم بگیرید بد بنویسید و انتظارتان از خودتان را پایین بیاورید، انگار بار همه‌‌ی عالم از دوش شما برداشته می‌شود، شما آزاد می‌شوید و آنگاه می‌توانید با رهایی و جسارت بیشتری بنویسید.

“ما با آماده بودن برای بد نوشتن، خودمان را برای نوشتن آزاد می‌کنیم. شاید حتی برای خوب نوشتن.”

از سر راه خودت کنار برو

“نوشتن از سر و نوشتنی که سرآسیمه است ما را از دل جدا می کند.”

شما با سرتان می‌نویسید یا با دلتان؟ بیشتر اوقات این میل شدید به کنترل حتی کنترل افکار و احساساتمان، باعث می‌شود که نوشته‌های ما بسیار خشک و بی روح باشد. گاهی لازم است دست از کنترل خودمان، افکارمان و احساساتمان برداریم و رها و ناهشیار بنویسیم. در اینجور مواقع باید صرفا اجازه دهیم نوشته‌ای که تلاش می‌کند از طریق ما نوشته شود، جاری شود و روی کاغذ بیاید. اگر این نوع از نوشتن را امتحان کنید آنگاه می‌بینید که نوشته‌های شما جان‌دارتر و زنده‌تر از سابق می‌شود. گاهی لازم است از سر راه خودمان کنار برویم تا نوشته از طریق ما تجلی پیدا کند و روی کاغذ بیاید.

“نوشتنی که بیش از حد برنامه‌ریزی شده و بیش از حد آزموده شده باشد، خشک و بی مزه است.”

“برای من نوشتن مثل گوش دادن به ترانه‌ای در سرم است. خط به خط می‌داند به کجا می‌خواهد برود. دنبالش می‌کنم و آن را روی کاغذ می‌آورم. بعدا می‌توانم کوتاهش کنم، شکلش بدهم و بهترش کنم. در این لحظه کار من تنها این است که آن را روی کاغذ بیاورم، کارم فقط این است که فکرم را بگیریم؛ بعدا می‌توانم به آن اضافه کنم یا زینتش بدهم.”

نوشتن در این صورت آسان‌تر پیش می‌رود. اینکه به خودت اجازه بدهی با کاغذ راحت‌تر باشی می‌توانی راحت‌تر هم خلق کنی. اگر ما تلاش کنیم با فکر کردن و تجزیه و تحلیل فراوان بنویسیم کار نوشتن سخت می شود.

دلا خو کن به تنهایی؟

جولیا کامرون در این کتاب فقط تمرین‌های مربوط به نوشتن را ارائه نمی‌دهد. بلکه بعضی از باورهای ما در مورد زندگی نویسندگی را زیر سوال می‌برد. مثل این باور که نویسنده‌ها اغلب انسان‌های تنهایی هستند. از نظر کامرون نویسنده‌ها از آنجایی که با کمک نوشتن به وضوح فکری می‌رسند، خودشناسی عمیقی دارند و می‌دانند که دقیقا چه چیزی را می‌خواهند. آن‌ها معمولا در رابطه با آدم‌ها گشوده‌تر و با محبت‌تر هم هستند. علاوه بر این، نویسنده با عمل نوشتن با خویشتن و با چیزی بزرگتر و وسیع تر از خودش وصل می‌شود. همین مقدمه‌ی برقراری ارتباط خوب با انسان‌هاست.

“زندگی نویسندگی در حقیقت سپری در برابر تنهایی است. مرهم تنهایی است. عملی برای وصل کردن ما اول به خودمان و بعد به دیگران.”

علاوه بر این، نویسنده‌ها دوستی مانند نوشتن را دارد. با وجود این دوست کمتر احساس تنهایی خواهند کرد.

“نوشتن دوستی است که می‌توانیم سرمان را روی شانه‌اش بگذاریم و گریه کنیم؛ محرم رازی است که به ما گوش می‌دهد و می‌گذارد زندگی‌مان را سر و سامان بدهیم؛ یار و همراه ما در تمام روزهای غم و اندوه است.”

بوی خوش صداقت

صادق بودن یکی از الزامات نویسندگی است. حافظ شیرازی به ما توصیه می کند که “به صدق کوش که آفتاب زاید از نفست”. نویسنده اگر صادقانه بنویسد، خورشیدوار خواهد درخشید. صادق بودن می‌تواند وحشتناک و ناراحت‌کننده باشد، اما قطعا متن ما را از کسل‌کننده بودن خارج می‌کند. وقتی ما افکار و احساساتمان را پنهان می‌کنیم و آن‌ها را صادقانه روی کاغذ نمی‌آوریم نوشته‌ی ما سطحی و آبکی می‌شود، اما وقتی در کمال صداقت از  افکار و احساساتمان می‌نویسم، نوشته‌ی ما اصیل و منحصر به فرد می‌شود.

 “قسم می خورید که حقیقت را بگویید، تمام حقیقت را بگویید و جز حقیقت هیچ نگویید؟ این احتمالا سوگندی است که ما نویسنده‌ها باید بخوریم و به خودمان اعلام کنیم متعهد به صداقت هستیم، همان‌طور که پزشکان سوگند تعهد به شفا می خورند. برای نویسنده‌ها برای همه‌ی ما صداقت شفا‌بخش است و یکی از اولین چیزهایی که شفا می‌بخشد، مشکلات نثر ماست.”

نوشتن را به بخشی از جریان زندگی روزانه تبدیل کنید

ویرجینیا ولف کتابی داشت با عنوان “اتاقی از آن خود”. شاید می‌خواست بگوید که نویسنده برای نوشتن نیاز به اتاقی برای خود دارد. اما جولیا کامرون باور ما را  نسبت به این اتاق مخصوص تغییر داد. نویسنده بیشتر از اتاق فیزیکی به یک اتاق روانی قابل حمل نیاز دارد. او می‌تواند این اتاق را با خودش با شلوغ‌ترین کافه‌ی شهر ببرد و شروع به نوشتن کند. چیزی که از کامرون یاد گرفتم این است که حواسم به این اتاق باشد، آن را برای خود بسازم و به این طرف و آن طرف ببرم. علاوه بر این، لازم نیست  عمل نوشتن حتما در مکان و زمان مشخصی اتفاق بیفتد. من گاهی یادداشت‌های روزانه‌ام را در مسیر یا ما بین کارهای روزانه در نوت گوشی می‌نویسم. کامرون هم به ما توصیه می‌کند نوشتن را خیلی پر آب و تاب نکنیم و دقیقا در میان همهمه‌ی زندگی روزانه بنویسیم. در این صورت نوشتن مثل نوشیدن آب و حتی مانند نفس کشیدن به بخشی از زندگی روزمره‌ی ما تبدیل خواهد شد.

چه کسانی بهتر است حق نوشتن را بخوانند؟

گفتیم که در این کتاب چهل درس نویسندگی ارائه شده است. اما نقطه‌ی قوت کتاب این است که در پایان هر بخش یک تمرین عملی برای نوشتن ارائه داده است. یعنی خواننده می‌تواند چهل تمرین نویسندگی را از جولیا کامرون به عنوان استاد بزرگ نویسندگی یاد بگیرید و با پیاده کردن این تمرین‌ها زندگی نویسندگی را با تمام وجود تجربه کند. آنگاه می‌تواند خلاقیت خود را به دست بیاورد و اصیل و منحصر به فرد بنویسید. انتشارات هیرمند این کتاب را در 352 صفحه به چاپ رسانده است. تا الان که در آغاز تابستان 1402 هستیم این کتاب به چاپ نهم خود رسیده است و این نشان می‌دهد که از استقبال خوبی نیز برخوردار بوده است. نسخه‌ی الکترونیکی کتاب حق نوشتن نیز از طریق فیدیبو قابل تهیه است.

کلام پایانی

می‌خواهم معرفی این کتاب خواندنی و دل‌نشین  را با این بخش جالب و دوست‌داشتنی‌اش تمام کنم:

“دستی که قلم را گرفته، می نویسد تا لمس کند و لمس عمیقا شفابخش است. نوشتن اساسا می‌تواند بیشتر از هر چیز دیگری به لمس مربوط باشد. ما می‌نویسیم زیرا چیزی ما را لمس می‌کند. ما می‌نویسیم چون می‌خواهیم کسی دیگر را لمس کنیم. ما می‌نویسیم تا با اولوهیت در تماس قرار بگیریم یا چون اولوهیت به نحوی با ما در تماس قرار گرفته است. وقتی ما سعی می کنیم صادقانه بنویسیم، از نیاز به لمس احساس واقعی‌ام می‌گوییم. ما می‌گوییم من حالا بیشتر با خودم در تماس هستم.”

حق نوشتن چیزی است که به ما اجازه می‌دهد عمیقا با خودمان و با دیگران و با زندگی در تماس باشیم. مطالعه‌ی این کتاب برای من مانند نشستن زیر نم نم باران بود. همه‌ی این‌ها به خاطر زبان ملایم، ساده و دلنشین جولیا کامرون است. او با خلوص و صمیمیتی خاص از تجربه‌های خود از نوشتن نوشته است و مانند معلمی دلسوز دست ما را در مسیر نویسندگی می‌گیرد و به درستی راهنمایی می‌کند. قطعا هر نویسنده‌ای بعد از به پایان رساندن این کتاب احساس خواهد کرد که بیش از پیش از حق نوشتن برخوردار است و راحت‌تر و روان‌تر می‌تواند بنویسد.

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *